از ناامنی داخلی تا انزوای بینالمللی؛ مروری بر بحرانهای کابینه ۱۰۰ روزه نتانیاهو
تاریخ انتشار: ۱۵ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۴۵۵۸۳۴
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، پایگاه خبری تحلیلی «عربی۲۱» در گزارشی به کارنامه کابینه ۱۰۰روزه رژیم صهیونیستی به نخستوزیری «بنیامین نتانیاهو» پرداخته و آن را کابینه بحرانزده او در طول فعالیتهای سیاسی توصیف کرده است. در این گزارش که به نقل از تحلیلگران و خبرنگاران صهیونیست تهیه شده آمده است که ناامنی داخلی بعد از طرح اصلاحات قضایی، متوقف شدن برنامههای منطقهای و افزایش انتقادات بینالمللی علیه تلآویو، به ویژه از سوی دولت آمریکا، بزرگترین چالشها و مشکلات نتانیاهو در صد روز اول ششمین کابینه اوست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ادامه مشروح این گزارش را میخوانیم:
صد روز پیش در همین روزها، «بنیامین نتانیاهو»، به عنوان نخست وزیر کابینه رژیم صهیونیستی، تحلیف شد. از آن زمان تاکنون، تلآویو جز محکومیتهای عربی، تحقیر اروپایی و تشدید اختلافات آمریکایی با مقامات کاخسفید چیزی به دست نیاورد؛ به طور خلاصه، اشغالگران صهیونیست صد روز است که با بحران سیاسی روبهرو هستند.
با گذشت صد روز از آغاز به کار کابینه ششم نتانیاهو، او همچنان با امتناع «جو بایدن»، رئیس جمهور آمریکا از دعوتش برای بازدید از کاخ سفید، مواجه است. امری که نشان دهنده اوج بدتر شدن روابط خارجی تلآویو از زمان روی کار آمدن کابینه بود؛ بنابراین توافقات عادی سازی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی نیز در مسیر سرگردانی قرار میگیرد و این در حالی است که رهبران اروپایی علناً اشغالگران را سرزنش میکنند و به نظر نمیرسد عادی سازی با عربستان سعودی در چشمانداز آینده روابط تلآویو قابل تصور باشد.
«باراک راوید»، خبرنگار سیاسی پایگاه خبری «واللا»، به نقل از یک مقام ارشد دولت آمریکا که از نزدیک در جریان روابط واشنگتن با کابینه تلآویو سروکار دارد، مطلبی را نقل میکند. راوید در گزارشی اظهار داشت که طی سه ماه گذشته، او و همکارانش در کابینه با حیرت به رفتار نتانیاهو خیره شده بودند و وقتی سوگند یاد کرد، واشنگتن متوجه شد که روابط با او دشوار خواهد بود. اما آنها فکر نمیکردند که مهمترین متحد آنها در خاورمیانه به سرعت در هرج و مرج کامل فرو برود.
وی در گزارشش افزود: «زمانی که نتانیاهو در مراسم تحلیف در کنست در ۲۹ دسامبر ۲۰۲۲ حاضر شد، دو وظیفه از سه وظیفه اصلی که وی برای کابینه خود در زمینه سیاست خارجی تعیین کرد عبارت بودند از: اول مهار برنامه هستهای ایران و دوم گسترش توافقات عادی سازی و پایان دادن به درگیری اعراب و اسرائیل؛ به ویژه عادی سازی با عربستان سعودی، با علم به این که حتی قبل از تحلیف، کابینه ششم نتانیاهو از بُعد بینالمللی فلج به نظر میرسید».
وی در ادامه گزارشش خاطرنشان میکند که «دولت بایدن تصمیم گرفت ایتمار بن گویر، وزیر امنیت داخلی کابینه نتانیاهو، بزالل اسموتریچ وزیر دارایی و اعضای کنست را در احزاب خودشان، تحریم کند». درست است که کاخ سفید علناً این را نگفته است، اما ممنوعیت ملاقات هر یک از این اعضای افراطی با اعضای دولت آمریکا و عدم استقبال از آنها در کاخسفید گویای همین امر است. در همین حال اکثر کشورهای غربی از سیاست مشابهی پیروی کردند، اگرچه این وضعیت بیسابقهای در تاریخ اشغالگری است اما این وضعیت، نه تنها به جایگاه بینالمللی تلآویو لطمه زد، بلکه مانع از پیشبرد بسیاری از مسائل مربوط به آن شد؛ زیرا با گذشت زمان به سرعت برای جهانیان مشخص شد که نتانیاهو کنترل محدودی بر دستور کارها و سیاستهای کابینه خود دارد.
پایگاه خبری واللا در گزارشی که منتشر کرده، تاکید میکند که «در ۱۰۰ روزی که از زمان تحلیف نتانیاهو میگذرد، روابط اسرائیل با کشورهای جهان به دلیل ناتوانی نخستوزیر در کنترل وزرای راست افراطی خود و تلاشهای او برای متهم کردنشان، رو به وخامت گذاشت». مقامات واشنگتن و پایتختهای اروپایی از اینکه دیدند او چگونه قدرت و اختیارات امور کرانه باختری را به بن گویر و اسموتریچ منتقل کرده، شگفتزده شدند؛ دو وزیری که سطح بیسابقهای از برنامهریزی و پروژههای گسترش شهرکسازی را در مقیاس وسیعی به اجرا گذاشتند.
راوید در ادامه توضیح میدهد: اگر این کافی نبود، اظهارات اسموتریچ مبنی بر پاکسازی روستای الحواره و انکار وجود مردم فلسطین، شوک عمیقی را در میان متحدان اسرائیل ایجاد کرد. این امر روابط تلآویو با جهان عرب را نیز تحت تأثیر قرار داد و علیرغم اینکه نتانیاهو قبلاً برای اولین بار پس از سالها با پادشاه اردن ملاقات کرده بود، اما از آن زمان تاکنون، روابط نخستوزیر اسرائیل با پادشاهی اردنی رو به وخامت گذاشته است و هفتهای نیست که وزرات خارجه اردن سفیر رژیم اشغالگر را برای توبیخ او احضار نکند یا بیانیه ای در محکومیت اقدامات اشغالگران در سرزمینهای فلسطینی منتشر نکند. درست است که نتانیاهو تلفنی با رئیس جمهور مصر صحبت کرد، اما از او برای دیدار رسمی از سوی قاهره دعوت نشد.
خبرنگار اسرائیلی واللا در ادامه تاکید کرد: «نتانیاهو میخواست توافقات عادیسازی را گسترش دهد، اما کشورهایی که قبلاً به عادیسازی ملحق شدهاند، از زمان تشکیل کابینه جدید او، بهدنبال سرد کردن میزان قابل توجهی از روابط با اسرائیل بودهاند. یک سال پیش نشست تاریخی النقب با حضور وزرای خارجه آمریکا، امارات، بحرین، مراکش و مصر برگزار شد؛ بعد از آن قرار بود اجلاس دیگری برای پیگیری دستورکارهای آن در مراکش برگزار شود که لغو شد. علاوه بر آن، قرار بود اولین سفر نتانیاهو به خارج از کشور در ابتدای ژانویه به مقصد ابوظبی انجام شود، اما این دیدار و سفر به امارات هم لغو شد؛ در حالی که او هنوز برای سفر به بحرین یا مراکش دعوت نامهای دریافت نکرده است.»
وی توضیح داد: نتانیاهو اعلام کرد که میخواهد توافق عادی سازی با عربستان سعودی را پیش ببرد، اما در سه ماه گذشته این روند نه تنها در مسیر درست حرکت نکرده بلکه پس از تشکیل کابینه جدید، عقبگرد بزرگی رخ داده و سعودیها دهها مورد بیانیه در محکومیت اسرائیل منتشر کردند؛ بیانیههایی که هربار متنشان تندتر و محکومیتشان سختتر شده است. آنها پس از مدتها از اصطلاح «دولت اشغالگر» استفاده کردند. عربستان سعودی که زمانی علاقهمند بود تا از عادیسازی با اسرائیل به عنوان ابزاری برای بهبود روابط خود با ایالات متحده استفاده کنند، حالا روابط بین بایدن و نتانیاهو بیثبات و متشنج شده، انگیزه عربستان برای روابط با صهیونیستها کاهش خواهد یافت.
در ادامه این گزارش آمده است: رصد دقیق تحولات سرزمینهای اشغالی، لطمهای که به وضعیت رژیم صهیونیستی پس از طرح کودتای قضایی وارد شده را آشکار میکند. درست است که کاخ سفید در ابتدا این اقدام را یک امر داخلی برای اسرائیل تلقی کرد و سعی داشت تا در آن مداخله نکند، اما واقعیتهای مربوط به مخالفت آمریکا با گسترش اعتراضات به کابینه و با پیشرفت طرح اصلاحات قضایی خود را قویتر نشان داد. به ویژه اینکه پس از تحولات داخلی اسرائیل، انتقادها در ایالات متحده به ویژه در جامعه یهودی آن، اعضای کنگره، مجلس سنا و در نهایت کاخ سفید، افزایش یافت؛ انتقاداتی که وجهه بینالمللی به خود گرفت و انتقاد از سیاست اشغالگران در سرزمینهای فلسطینی را تا مرحله احضار شفرای تلآویو و توبیخ آنان رساند.
خلاصه گزارشها از وضعیت تلآویو در صد روز اول کابینه حاکی از آن است که این دوره برای نتانیاهو سخت و دردناک بوده، علاوه بر این او در حال تحمل شرمندگی شخصیاش بابت تاثیرات بسیار منفیای است که سیاستهایش بر رژیم اشغالگران گذاشته است. از این رو، حتی دریافت دعوتنامه نتانیاهو برای راهیابی به کاخ سفید در ماههای آینده جای تردید دارد و این به دلیل نگرانیها از هرج و مرج حاکم در سرزمینهای اشغالی و پیامدهای آن بر امنیت منطقه است؛ زیرا نتانیاهو از زمان بازگشت به قدرت نتوانسته است در راستای اهدافی که برای خود در زمینه های سیاسی و امنیتی تعیین کرده، پیشرفتی داشته باشد و این امر آینده سیاسی او را به طور جدی تهدید میکند.
پایان پیام/م
منبع: فارس
کلیدواژه: نخست وزیر رژیم صهیونیستی بحران های داخلی اسرائیل توافقات عادی سازی آمریکا باراک راوید رژیم صهیونیستی عربستان سعودی عادی سازی بین المللی نخست وزیر کاخ سفید تل آویو صد روز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۵۵۸۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تصمیم عربها درمورد تهران و تل آویو چیست؟
فارن افرز در مطلبی به قلم دالیا داسا کایه و سنم وکیل نوشت: زمانی که ایران در روز ۱۳ آوریل بیش از ۳۰۰ موشک و پهپاد روانه اسرائیل کرد، اردن به دفع این حمله کمک نمود. گزارشهای رسانهای اولیه نشان داد که چند دولت دیگر عربی نیز در دفاع از آسمان اسرائیل مشارکت داشته اند؛ اما این اقدامات بعدا تکذیب شد. با این وجود، شماری از رهبران اسرائیلی و برخی ناظران در واشنگتن این اقدامات را به عنوان نشانهای از یک تغییر جهت مهم تعبیر کردند.
به گزارش انتخاب، استدلال آنها این بود که در صورت تداوم تشدید تنش با ایران این دولتها طرف اسرائیل را میگرفتند. سپهبد هرزی هالوی، رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل اعلام کرده که حمله ایران «فرصتهای جدیدی برای همکاریها در خاورمیانه ایجاد کرده است.» انستیتوی مطالعات امنیت ملی که اندیشکدهای اسرائیلی است هم اعلام کرده که «ائتلاف منطقهای و بین المللی که در دفع حملات ایران به اسرائیل مشارکت داشت پتانسیل ایجاد یک اتحاد منطقهای علیه ایران را نشان داد.»
پس از آنکه اسرائیل به شکلی محدود به حمله ایران پاسخ داد، دیوید ایگناتیوس، ستون نویس واشنگتن پست نوشت که اسرائیل «مانند رهبر یک ائتلاف منطقهای علیه ایران عمل کرد.» وی در ادامه اظهار داشت، اسرائیل با واکنشی محدود «ظاهرا در حال بررسی منافع متحدان خود در این ائتلاف یعنی عربستان، امارات و اردن بوده است که همگی کمکهای بی سر و صدایی در جریان حمله هفته گذشته کرده بودند.» به نظر این تحلیلگر مسائل منطقه، این اقدام نشان از یک "تغییر پارادایم برای اسرائیل" دارد که "شکل جدیدی" به خاورمیانه خواهد بخشید.
اما این ارزیابیها ناشی از ذوق زدگی بیش از حد به نظر میرسد و نمیتواند پیچیدگی چالشهای منطقه را به تصویر بکشد. مطمئنا با توجه به ماهیت بی سابقه تبادل آتش صورت گرفته بین ایران و اسرائیل در ماه آوریل، استراتژی آینده اسرائیل علیه ایران ممکن است ملاحظات منطقهای را بیش از پیش مد نظر قرار دهد. اما واقعیتهای منطقه که مانع از همکاریها بین اعراب و اسرائیل میشود تغییر چندانی نکرده است. حتی قبل از حمله ۷ اکتبر حماس و جنگ متعاقب آن در غزه، دولتهای عربی که توافقات ابراهیم را امضا کرده و به عادی سازی روابط با اسرائیل تن داده بودند، از حمایتهای نتانیاهو از توسعه شهرکهای اسرائیلی در کرانه باختری و بی تفاوتی وی در قبال تلاشهای وزرای دست راستی اش برای تضعیف وضعیت موجود در بیت المقدس ناامید شده بودند. مجموعه حملات شهرکت نشینان اسرائیل علیه فلسطینیان در شهرهای کرانه باختری در بهار ۲۰۲۳ این تنشهای منطقهای را بیش از پیش شعله ور ساخت. پس از آنکه ارتش اسرائیل در ماه اکتبر عملیات نظامی خود در غزه را آغاز کرد موجب به راه افتادن موجی از اعتراضات در خاورمیانه شد، رهبران عربی بیش از پیش علاقه خود به جانبداری علنی از اسرائیل را از دست دادند، زیرا مطلع بودند که این همکاری علیه میتواند به مشروعیت آنها در داخل لطمه بزند.
هیچ بخشی از پاسخ چند کشور عربی به این دور از منازعات بین ایران و اسرائیل نشان نمیدهد که این مواضع تغییر قابل توجهی را شاهد بوده است. آن گروه از دولتهایی که اسرائیل از آنها به عنوان "اتحاد سنی" یاد میکند، در واقع به دنبال برقراری توازن در روابطشان با ایران و اسرائیل، صیانت از اقتصاد و امنیت خود و بیش از همه جلوگیری از بروز یک جنگ منطقهای هستند. اولویت آنها احتمالا همچنان پایان دادن به جنگ ویرانبار غزه و نه تقابل با ایران خواهد بود. با این حال در حالی که تنشها بین ایران و اسرائیل رو به افزایش است، اشتیاق دولتهای عربی برای سرعت بخشیدن به یکپارچگی منطقهای با اسرائیل بیش از هر زمان دیگری بستگی به تمایل اسرائیل به پذیرش یک دولت فلسطینی دارد.
پیش از حمله ۱۳ آوریل اسرائیل، عربستان و امارات اطلاعاتی را در خصوص حملهای قریب الوقوع با ایالات متحده تبادل کردند. مرکز فرماندهی آمریکا سپس از این اطلاعات برای هماهنگی پاسخ خود با اسرائیل و سایر شرکایش استفاده کرد. اردن به هواپیماهای ایالات متحده و بریتانیا اجازه داد تا وارد حریم هوایی این کشور شده و پهپادها و موشکهای ایرانی را دفع نمایند. گزارشهای رسانهای اولیه به ویژه در ایالات متحده و اسرائیل تاکید داشتند که یک تلاش گسترده منطقهای موجب خنثی شدن حمله ایران گشته است.
اما خیلی زود روشن شد که نقش اعراب در دفع حمله ایران محدود بوده است. هم عربستان و هم امارات صراحتا هرگونه مشارکت نظامی مستقیم در دفاع از اسرائیل را رد کرده اند. مقامهای اردنی نیز اظهار داشته اند که این مشارکت برای حفاظت از منافعشان ضروری بوده است. ملک عبدالله دوم تاکید کرده که کشورش برای کمک به اسرائیل اقدام نکرده است.
تلاشهایی که دولتهای عربی برای مقابله با ایران انجام دادند، تقریبا مطمئنا ناشی از تمایل آنها برای حفظ روابطشان با ایالات متحده بوده نه نزدیکتر کردن خودشان به اسرائیل. از زمانی که اسرائیل حمله به غزه را آغاز کرده، رهبران عربی از اینکه جو بایدن توفیق چندانی در محدود کردن اقدامات اسرائیل نداشته غافلگیر شده اند. اما آنها همچنان به دنبال تعمیق همکاریهای خود با واشنگتن هستند. آنها منبع جایگزینی برای امنیتی که آمریکا برایشان فراهم میکند نمیبینند.
دولتهای عربی به ویژه دولتهای حاشیه خلیج فارس از تلاشهای اسرائیل برای تضعیف توانمندیهای نیروهای نیابتی ایران استقبال میکنند. اما آنها به احتمال زیاد مخالف هرگونه حمله مستقیم به ایران خواهند بود که میتواند منطقه را که هم اکنون نیز چشم انداز اقتصادی شکنندهای دارد بی ثبات نماید و یا منجر به حمله متقابل ایران در منطقه شود. هرچند منقعت دولتهای عربی در حفظ روابط دفاعی نزدیک با واشنگتن نهفته است، اما آنها نمیخواهند به بلوکی بپیوندند که به صراحت علیه ایران و حامیان جهانی اش نظیر روسیه کار میکند. آنها ترجیح میدهند موازنهای بین روابط مختلف منطقهای و جهانی خود برقرار نمایند، نه اینکه پلهای پشت سرشان را خراب کنند.
اما به رغم این محدودیت ها، دولتهای عربی میتوانند نقشی تعیین کننده در جلوگیری از افزایش بیشتر تنش بین ایران و اسرائیل ایفا کنند. تقویت خطوط ارتباطی بین دو کشور و برقراری تماسهایی برای مدیریت بحران حیاتیتر از گذشته است. کشورهای عربیای که با هر دو طرف رابطه دارند میتوانند از این روابط برای تشویق به خویشتن داری و کمک به ارسال پیامها بین طرفین استفاده کنند و برای جلوگیری از جنگ و یا کاهش آسیبها در صورت شروع منازعه تلاش نمایند. در بلندمدت برای برقراری ثبات در منطقه، کشورهای خاورمیانه باید چهارچوب خودشان را برای گفتگوهای منظمی که مسیر را برای مشارکت هم طرف ایرانی و هم طرف اسرائیلی باز میکند ایجاد نمایند. رویارویی اخیر ایران و اسرائیل که دو طرف را به آستانه یک جنگ کامل رساند، نشان دهنده میزان فوریت و ضرورت برقراری چنین دیالوگهایی بود.
اما جهان باید انتظارات خود برای برقراری روابط نزدیکتر بین اعراب و اسرائیل را واقع بینانهتر کند. همکاریهای فنیای که دولتهای عربی و اسرائیل اخیرا در حوزههایی نظیر انرژی و تغییرات اقلیمی داشته اند احتمالا ادامه خواهد داشت. اما نشستهای مهم منطقهای که علنا تعاملات سیاسی دولتهای عربی با اسرائیل را تبلیغ میکند، تاثیر چندانی نخواهد داشت مگر آنکه اسرائیل به جنگ در غزه خاتمه دهد. تا آن زمان تلاشهای دولتهای عربی برای حفظ روابط اقتصادی شان با اسرائیل نیز همچنان محدود باقی خواهد ماند. یک استراتژی کوتاه مدت واقع بینانهتر اولویت دهی به حمایت از تلاشها برای میانجیگری وجلوگیری از تنش بیشتر بین ایران و اسرائیل خواهد بود.